تحول جهانی و کشورهای مسلمان

سهیل ورائچ با اشاره به شرایط متغیر کنونی جهان، نگرانی عمیق خود را نسبت به آینده امت اسلامی پس از فقدان وحدت در کشورهای اسلامی و تضعیف قدرت ‌های نوید بخشی مانند حزب ‌الله، حماس و ایران ابراز کرد و گفت که برخی از کشورهای اسلامی، از جمله پاکستان، در انتخاب یکی از دو بلوک نوظهور مردد هستند. وی نقش مسلمانان را در سناریوی جدید جهانی بی ‌اثر دانست و توسعه علم و فناوری را برای نقش ‌آفرینی و توسعه آنها ضروری خواند.

    جهان از زمان ظهور دو ابر قدرت و جنگ سرد طولانی به سرعت در حال تغییر است. اتحاد های جدید در حال شکل‌ گیری هستند، دوستی ‌های قدیمی در حال فروپاشی هستند و به نظر می ‌رسد که در طول زمان، در عدم تعادل و سردرگمی که از زمان جنگ سرد در جهان وجود داشته، بلوک ‌های متخاصم جدیدی شکل گرفته‌ اند. ابراز همبستگی روسیه، چین و کره شمالی در رژه نظامی چین، لزوماً آغاز ظهور یک حزب متخاصم جدیدی برای ایالات متحده است. اینکه این رقابت جدید به چه سمتی خواهد رفت، در روزهای آینده مشخص خواهد شد، اما گیج‌ ترین، ناامن ‌ترین و تنها ترین در دنیای در حال تغییر، کشورهای مسلمان هستند. در طول جنگ سرد، به دلیل نبرد بین دو ابر قدرت، اکثر کشورهای مسلمان از بردگی آزاد شدند. در طول جنگ سرد، اکثر کشورهای مسلمان، به جز تعداد کمی، متحد ایالات متحده و اروپا باقی ماندند، اما سایر رقبای اصلی جنگ سرد نیز در لیبی، عراق، ایران و سوریه از حمایت زیادی برخوردار بودند. در برهه ‌ای، مصر نیز متحد روسیه بود، اما پس از آن انور سادات وزن خود را در کفه ترازوی آمریکا قرار داد.

    پس از یازده سپتامبر، جهان اسلام هدف قرار گرفت. پس از افغانستان، نوبت عراق بود. صدام حسین سرنگون و اعدام شد. در لیبی جنگ داخلی رخ داد و قذافی کشته شد. در سوریه نیز جنگ خونینی در گرفت. بشار اسد، خاندان حاکم برای دهه ‌ها، مجبور به فرار و پناه بردن به مسکو شد و سپس مبارزان آزادی‌خواه فلسطینی ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی به طور گزینشی در حملات به غزه و لبنان هدف قرار گرفتند. سرانجام، نوبت ایران رسید و ظرف چند روز، دارایی‌ های هسته ‌ای ایران و توانمند ترین ژنرال ‌ها و دانشمندان این کشور کشته شدند، گویی بلوک ضد آمریکایی در جهان اسلام به پایان رسیده است. به نظر فروتنانه من، که قبلاً در این ستون ‌ها بیان کرده‌ ام، روسیه دست خود را از خاورمیانه و کشورهای مسلمان برداشته و در عوض فقط اوکراین را درخواست کرده است. وضعیت جدید، لحظه ‌ای نگران‌ کننده برای جهان اسلام است. از یک سو، هیچ وحدتی بین آنها وجود ندارد و در آینده نزدیک نیز چنین احتمالی وجود ندارد. از سوی دیگر، آنها در هیچ کجای بلوک ‌های تازه تشکیل ‌شده، اقتدار تعیین ‌کننده ‌ای ندارند و همچنین مهمترین جایگاه را نیز نداشته ‌اند. چین و روسیه در مخالفت با ایالات متحده از ایران، عراق، لیبی، سوریه و یمن حمایت کرده ‌اند، اما واقعیت این است که هم روسیه و هم چین با افراط‌گرایی اسلامی روبرو هستند و خودشان منابع خود را صرف مقابله با این تهدید می‌کنند، گویی ایالات متحده، روسیه و چین علیه جاه ‌طلبی ‌های مذهبی افراطی هر کشور مسلمانی متحد می ‌شوند.

    پیش از شورش اعراب علیه امپراتوری عثمانی، بریتانیا و فرانسه اکثر کشورهای مسلمان آفریقا را استعمار کرده بودند. پس از تأسیس سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، زمانی که کشورهای مسلمان استقلال، خودمختاری یا نیمه‌ استقلال به دست آوردند، عموماً دو نوع واکنش وجود داشت. طبقه حاکم اکثر کشورهای مسلمان با متحد کردن کشورهای غربی، خود را قدرتمند می ‌دانستند. جامعه عمومی تحت تأثیر توسعه علمی و سبک زندگی مدرن غرب قرار گرفت، آموزش، روش ‌ها و فلسفه زندگی غربی تأثیر عمیقی بر مسلمانان گذاشت، جنبش کمالیستی در ترکیه به رهبری مصطفی کمال پاشا متولد شد، در مصر، محمد عبده بر تغییرات در نظام آموزشی و تفاسیر جدید اسلامی تأکید کرد، سعد زغلول جنبشی برای استقلال از بریتانیا را رهبری کرد و در عراق، تحت تأثیر جنبش ترک‌ های جوان و جنبش کمالیستی، طرز تفکر جدیدی از تلفیق غرب و اسلام پدیدار شد. در هند، سر سید احمد خان و علامه اقبال به مسلمانان در مورد آموزش، اجتهاد و هماهنگی با ایده ‌های جدید آموزش دادند. علامه اقبال حتی از مسلمانان می ‌خواست که به جای تأثیرپذیری از غرب، هویت خود را حفظ کنند.

    تفکر جدیدی، کاملاً مخالف با جنبش ‌های متأثر از غرب، نیز ظهور کرد که انحطاط مسلمانان را با دوری از تفکر دینی مرتبط می ‌دانست و بر رنسانس دینی مسلمانان تأکید داشت. در ترکیه، حاکمان کمالیست اجازه ظهور جنبش ‌های اسلام‌ گرا را ندادند، اما آثار این جنبش ‌ها هنوز در قالب اردوغان قابل مشاهده است. با این حال، اخوان المسلمین در مصر و جماعت اسلامی در پاکستان، یک نظام اسلامی کامل را هدف مسلمانان و تنها راه پیشرفت آنها اعلام کردند. به جز چند مورد استثنا، جماعت اسلامی مسیر انقلاب اسلامی را از طریق یک جنبش سیاسی مسالمت ‌آمیز در پیش گرفت، اما اخوان المسلمین مسیر خشونت ‌آمیزی را در پیش گرفت و آثار آن نه تنها منجر به ترور انور سادات در مصر شد، بلکه دستیار او، ایمن الظواهری، نیز به طراح ترور بی نظیر بوتو در پاکستان تبدیل شد. تفکر اخوان المسلمین افراطی ‌تر شد. جنگ علیه روسیه در افغانستان، افراط ‌گرایان مسلمان را از سراسر جهان به نام جهاد اسلامی گرد هم آورد. در آن زمان، این جنبش توسط ایالات متحده حمایت می ‌شد، بنابراین اثرات آن به کشورهای اسلامی در سراسر جهان، حتی ایالات متحده و روسیه نیز رسید. 11 سپتامبر ایالات متحده را متقاعد کرد که علیه تهدید جهادی مبارزه کند و جهادی‌ های آموزش دیده در مسکو، چچن، افغانستان و افغانستان صدها شهروند را کشتند که رویای رنسانس اسلامی از طریق جهاد در سراسر جهان را ناتمام گذاشت. پس از نابودی حزب‌ الله در لبنان و فروپاشی رهبری حماس در غزه، جهان اسلام بار دیگر در چنگال یک بحران فکری بزرگ گرفتار شده است. از یک سو، باید برای بقای خود بجنگد، برای حفظ منحصر به فرد بودن خود تلاش کند و از سوی دیگر، باید با عصر جدید همگام شود.

    پس از اجلاس اخیر سازمان همکاری شانگهای و سپس رژه نظامی چین، برای اولین بار، ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، واکنش منفی به اتحاد روسیه، چین و کره شمالی نشان داد. پس از این تحول جدید، معضل جدیدی برای کشورهای اسلامی ایجاد شده است که در دوران آینده باید کدام مسیر را انتخاب کنند. اگرچه روسیه یا چین با هیچ کشور اسلامی خصومت ندارند، اما تنها دو کشور مسلمان که مشارکت آنها در رژه نظامی چین به طور برجسته ذکر شده است، پاکستان و ایران هستند. زمانی، نزدیکترین متحد آمریکا، کشور اسلامی عربستان سعودی بود، اما از زمان جنگ اخیر پاکستان و هند، پاکستان نیز به عنوان یکی از نزدیکترین متحدان آمریکا در نظر گرفته شده است. همچنین گمانه زنی می‌ شود که پاکستان نقش تعیین کننده‌ ای در آتش بس و آشتی بین ایران و آمریکا ایفا کرده است. به طرز شگفت انگیزی، پاکستان نه تنها یکی از متحدان اصلی چین محسوب می ‌شود، بلکه این موضوع در رژه نظامی اخیر نیز بیان شده است. گفته می ‌شود که پاکستان در حفظ تعادل در روابط بین چین و آمریکا موفق خواهد شد. اما در شرایط در حال تغییر، کشورهای مسلمان به طور کلی و پاکستان به طور خاص در یک دوراهی قرار دارند. در حال حاضر هیچ رهبر یا کشور بزرگی در جهان اسلام وجود ندارد که رهبری او مورد توافق جهانی باشد. از آنجایی که اتحاد بین‌المللی علیه افراط ‌گرایی مذهبی، از نظر فکری و ایدئولوژیک، مسیر طالبان، القاعده، اخوان و داعش را دنبال می ‌کند، خطرناک و مخرب شده است. از سوی دیگر، دموکراسی در کشورهای مسلمان هنوز در مراحل ابتدایی خود است. در اکثر کشورها، نظام ‌های سلطنتی و استبدادی برقرار است، در حالی که تقریباً در هر کشور اسلامی، گروه‌های جهادی بزرگترین مخالفان هستند. واقعیت این است که اسرائیل لبنان، سوریه، غزه و ایران را نه با نیروی زمینی، بلکه با فناوری و هوش مصنوعی هدف قرار داده است. تا زمانی که جهان اسلام در آموزش، علم و فناوری جایگاهی پیدا نکند، ثروت، قدرت و حتی قابلیت‌ های هسته ‌ای آنها همچنان در گرو آنها خواهد بود. آزادی، استقلال یا رفاه کامل آنها همیشه در معرض خطر خواهد بود. باید دید که آیا جهان اسلام این بار گام مثبتی برخواهد داشت و به سمت آزادی، دموکراسی و رفاه حرکت خواهد کرد یا خیر؟[1].

منابع:

کد خبر 24959

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =